کوک و تاریخ موسیقی
به ندرت متوجه میشویم که شیوههای کوک چه تأثیر مهمی بر توسعه هارمونی و تونالیته داشتهاند. از قرن ۱۰ تا ۱۳ فاصلهی سوم و ششم، که اکنون همخوان درنظر گرفته میشوند، به عنوان ناهماهنگ تلقی میشدند؛ صرفاً به این دلیل که طبق روشهای کوک آن زمان، آنها ناهماهنگ بودند. در کوک فیثاغوری، تُنهای پنجم و اکتاو به تنهایی، بدون حضور فاصلهی سوم، میتوانستند در موسیقی همراه با ارگ، نقطه آرامش قابل تحملی را فراهم کنند. هرچند کوکِ اصطلاحاً ژوست، تا حدی اجازه ایجاد هارمونی بر اساس تریاد را میداد، اما استفاده از نتهای سانسیبل تیز شده (آخرین نت گام که به سمت بالا به نُت نخست منتهی میشود)، که در قرن شانزدهم باعث از هم پاشیدگی سیستم قدیمیتر مُدها شده بود، فقط با استفاده از نوعی اعتدال میتوانست دارای کوک قابل قبول باشد. در دوران بعدی وجود لوتهایی که با اعتدال برابر کوک شده بودند، تجربههای جدیدتری در کروماتیسم برای آهنگسازانی مانند لوکا مارنزیو و دون کارلو گسوالدو را ممکن کردند. تشکیل یک ارکستر یکپارچه احتمالاً به دلیل استفادهی همزمان از دو سیستم کوک ناسازگار، یعنی کوک میانگین برای سازهای کلاویهای و اعتدال برابر در لوتها و ویولها، به تأخیر افتاد. کاهش ویولها و جایگزینی آنها با خانواده ویولن ممکن است به دلیل ناتوانی ویولها در هماهنگی با ارگ تسریع شده باشد.
ارکستر مدرن با Vingt-quatre Violons du Roi (بیست و چهار ویولن پادشاه) متعلق به لویی چهاردهم شروع شد؛ و بیشتر موسیقی متأخر دوران باروک بر اساس سازهای کلاویهای است که بین یک تا سی عضو از خانواده ویولن با کوک میانگین با آن مینوازند. چرخه شش گام مرتبط و نزدیک، که در اپراهای الساندرو اسکارلاتی و سوناتهای آرکآنجلو کورِلی به تثبیت رسید، و در بیشتر آثار جان سباستیَن باخ و جورج فریدریک هندل مورد استفاده قرار گرفت، احتمالاً نتیجه مستقیم اعتدال میانگین است. به خاطر کاستیها و محدودیتهای اعتدال میانگین، طیف کروماتیکِ موجود در چرخه شش گام مرتبط و نزدیک، مستهلک میشدند. از سوی دیگر، آکوردهای «گرگ» ممکن است عمداً توسط دومنیکو اسکارلاتی، فرانسوا کوپرین و دیگر آهنگسازان معرفی شده باشند تا به برخی از قطعات هارپسیکورد گزندگیِ بیشتری بدهند. بسیاری از نوازندگان هارپسیکورد، از جمله باخ، چند نت از سازهای خود را دوباره کوک میکردند تا برای نواختن قطعهای با کلید جدید آماده شوند، و فاصلۀ پنجمِ «گرگ» را به بخشی از گام منتقل میکردند که آسیبی به آن وارد نمیشد. اما در آثار اُرگ، چنین تجدید کوک موقتی به سختی امکان پذیر بود. کوک اُرگ باخ باید به اندازه سازهای مدرن به اعتدال یکسانی نزدیک باشد، اگرچه معروف است که او با برابری کاملاً ریاضی فواصل مخالف بود. احتمالاً منظور او از عنوان Well-Tempered Clavier نوع تغییر یافتهای از اعتدال میانگین بوده است.
مدولاسیون اِنهارمونیک، که در آن یک نت (مثلا♭B) با نت دیگری (مثلا♯ A) یکسان در نظر گرفته می شود، که در واقع دارای زیر و بمی یکسان هستند، فقط در اعتدال برابر امکان پذیر است و به عنوان یک وسیلۀ استثنایی در موسیقی باروک مورد استفاده بوده است؛ اما از آنجایی که ارکسترها از سازهای کلاویهای خالی شدند و سازهای کلاویهای به طور فزاینده ای اعتدال برابر را برگزیده بودند، این سامانۀ کوک به ارز رایج تبدیل شد و امکان استفاده از یک سری تغییرات کلیدی در یک جهت را فراهم کرد که در نهایت به کلید اصلی باز می گردد. بنابراین، برای موتزارت غیرعادی نیست که چرخه دوازده تُنی را در طول یک موومان کامل کند. اعتدال برابر به آهنگسازان قرن نوزدهم اجازه داد تا از دوازده نت گام کروماتیک با نهایت آزادی استفاده کنند. همچنین آن دوازده نت را چنان در ذهنآگاهی موسیقی غربی به صورت تغییر ناپذیر تثبیت کرد که تحولات انقلابی موسیقی قرن بیستم، به دور از تضعیف آنها، تمایل به تداوم آنها را داشت.
افزودن دیدگاه جدید