وضعیت روحی و یا حالت روانی اکثر ما در هنگام اجرا رفتاری است که در هنگام تمرین کردن از خود نشان می دهیم. رفتار اجرایی رفتاری " فراگرد محور[۱] " است و به آنچه می نوازیم بستگی ندارد بلکه به چگونگی اجرای چیزی که می نوازیم و روند اجرای آن مربوط است. مشکل اصلی اینجاست که رفتار اجرایی در اتاق تمرین تقویت نمی شود و به دست نمی آید. تنها روند اجراست که روند اجرا را به ما می آموزد. مشکل اصلی از آنجا آغاز می شود که رفتار تمرینی به رفتار اجرایی تسری داده می شود.
ویژگی حالت روانی رفتار اجرایی حالتی است که آنرا " حالت گسستگی[۲] " می نامند. البته در روانشناسی اختلال گسستگی از معروفترین اختلال های رایج است اما در اینجا به شکل بیماری بروز نمی نماید. حالت گسستگی حالتی است که شخص احساس می کند که ذهنش در کالبدش قرار نداشته و انگار از دور به خودش نگاه می کند چنانکه به یک غریبه نگاه می کند. دلایل روان شناختی این عارضه البته خارج از بحث ماست اما آنچه مهم است این است که این حالت یک وجه مثبت نیز دارد که مخصوصا در هنر بسیار قابل استفاده است.
ما همه در مواردی این حالت را تجربه می کنیم. بسیار اتفاق افتاده است که به سوی مقصدی در حال رانندگی بوده ایم و بدون اینکه بدانیم چگونه و از کجا و از چه مسیری به مقصد رسیده و ذهنمان مشغول افکار دیگری بوده است. در حقیقت در حالت گسستگی کامل مانند یک مسافر در کنار راننده نشسته و به مقصد رسیده ایم. اما بدن ما همه ی اعمال و عکس العمل های صحیح را انجام داده است. و یا در هنگام خواندن یک داستان و یا دیدن یک فیلم خود را جای یکی از شخصیت اصلی قرار داده ایم. ضربان قلبمان افزایش یافته سرعت خواندمان تند و کند شده هیجان زده و غمگین شده ایم و خود را کاملا فراموش کرده و در فضای داستان یا فیلم فرو رفته ایم.
در اجرای موسیقی ذهن نباید به تفکر بپردازد. همانطور که در هنگام رانندگی به سوی منزل فکر عمل نمی کند. ذهن در اجرا تنها می تواند تصمیمات آگاهانه بگیرد. اما ذهنیت متفکرانه مربوط به مراحل تمرین است. لذا نکته ی مهم ایجاد تمایز بین رفتار تمرینی و رفتار اجرایی و روشن شدن تفاوت های بین آنهاست.
در حین اجرا اطلاعات بسیار زیادی می بایست پردازش شوند که این کار خیلی مشکلی است و این امر به خودی خود مغز را درگیر عمل پردازش می نماید. چنانچه در روند اجرا سعی کنیم اجرای خود را ارزش گذاری نماییم عملا مغز را وارد فراگرد تفکری نموده و در حقیقت به تمرین مشغول می شویم. در حالیکه می بایست اتفاقات اجرا را دنبال کنیم و به آنها عکس العمل نشان دهیم. آگاهانه، ناخودآگاه و یا حسی هیچ تفاوتی ندارد مهم آن است که "اجرا زیاد جدی گرفته نشود". آنچه باید جدی گرفته شود فراگیری موسیقی است. اجرای موسیقی تنها برای لذت بردن است. هدف از نوازندگی بازیگوشی است. اگر به اندازه ی کافی به قطعه تسلط داشته باشیم آنگاه دیگر لازم نیست که فکرکنیم و می توانیم بازی کنیم.
در بداهه پردازی بخش تمرین وممارست و دانش و تسلط باضافه ی نقش بازیگوشی و لذت اجرا و خیال پردازی و خلاقیت می بایست در یک تعادل و همیاری و کنش همسو قرار گیرند وگرنه اجرا یا از لبه ی سردرگمی و بی هدفی و یا از طرف از پیش تعیین شدگی و کم-بداهگی سقوط می کند. لذا به نظر میرسد فراگرد یا پروسه ی تمرین موسیقی هرچند لازم و پیش نیاز فراگرد و روند اجراست و با آن ارتباطاتی دارد به نوعی با آن در تضاد نیز هست. مهمترین تفاوت و اختلاف این دو موقعیت حالت روانی یا موقعیت روانی ما در حین تمرین و یا اجراست. در واقع اجرای موسیقی همانطور که گفته شد یک موقعیت فراگرد محور[۳] است در حالیکه تمرین یک موقعیت "اطلاعات محور[۴]" می باشد.
چنانکه گفته شد در هنگام اجرا به دلیل اینکه کمال مطلوب اینست که ذهن از فعالیت تفکری خود باز ایستد و تنها به عکس العمل ها و تصمیمات اگاهانه بپردازد ما عملا در حالت روحی-روانی "گسسته" قرار خواهیم گرفت. در حالیکه به هنگام فراگیری یک قطعه ی موسیقی در وضعیت "تعقلی" و هنگام تمرین و ممارست برای بهبود بخشی اجرای آن در یک وضعیت "تفکری". اما چنانچه بخواهم از ادبیات مخصوص به موسیقی ایران استفاده ببرم و ضمنا نقش لذت شخصی از اجرا و خلاقیت در بداهه را نیز به یک اجرای بداهه بیافزایم می توان گفت که در حالت اجرا ما بیشتر در وضعیتی "تغزلی" هستیم که در نهایت به وضعیت متعالی "تخیلی" سیر می کنیم. همانطور که می بینیم این خصیصه ها به مانند دو محور افقی و عمودی یکدیگر را قطع کنند و در عین ارتباط با هم در جهت مخالف هم دیگرند.
افزودن دیدگاه جدید