زمینه های عرفانی موسیقی‌  

 

 

موسیقی‌ یا رفتار موسیقایی به عنوان یک رفتار انسانی‌ در تمامی انواع بشر و فرهنگ های بشری قابل شناسایی و مطالعه است.  این بدان معنی‌ است که همه گونه های انسانی‌ به نوعی از رفتار موسیقایی مبادرت      می ورزد و بیگانگی‌ کامل با این پدیده متصور نیست. چنین گستره ای موسیقی‌ را به خانوادۀ رفتارهای اولیه بشر متعلق  می نماید . مفهوم” موسیقی‌ و کاربری” آن و یا هر گونه رفتار و فعالیت موسیقآیی همواره به عنوان عناصر شناخت فرهنگی‌ مورد توجه دانشمندان علوم مردم شناسی و موسیقی‌ شناسی‌ بوده و هست.

 

با اینکه گفته شد همه  اقوام بشری به نوعی از رفتارهای موسیقای مبادرت می‌ ورزند لکن "مفهوم" یا "تصور کلی "[۱]  موسیقی‌ در بعضی‌ از فرهنگ ها موجود نیست و یا با آن چیزی که ما از آن استنباط می‌کنیم متفاوت است. شاید مثالی ساده بتواند در این زمینه راهگشا باشد: در سنت  اسلامی  موسیقی‌ به شکل رفتاری کاملا مذهبی‌ و آیینی مورد استفاده قرار می گیرد. نفس موسیقی‌ در این سنت حرام و یا حداقل مکروه است بنابر این عمل تلاوت قران کریم در بین مسلمانان شاید به سختی به مفهوم” موسیقی‌ تلقی‌ شود اما یک موسیقی‌ شناس  بی‌ شک آنرا رفتار و فعالیت موسیقی می داند. پس نتیجه می گیریم که درک اقوام مختلف از موسیقی‌ متفاوت است. نتیجۀ دوم اینکه تصور کلی" یا مفهوم" موسیقی‌ در فرهنگ ها ارتباط اساسی‌ با "زمینۀ"[۲]  آن رفتار دارد. در مثال بالا به روشنی "مفهوم" ، "تصور کلی" ، "زمینه" و "کارکرد" موسیقی‌ در یک فرهنگ خاص قابل ملاحظه  است. ما در این نوشتار کوتاه برآنییم که  پس از ‌‌‌ نگاهی گذرا  به زمینه های‌ عرفانی در موسیقی بطورعام،  موسیقی‌‌ ‌ایرانی را ‌بطور  خاص و در بستر فرهنگی‌ آن مورد مطالعه قرار داده و زمینه های عرفانی آنرا تا  حدی بشناسیم.

 

            همچنان که در مقدمه گفته شد مفهوم موسیقی‌ ارتباط مستقیم با کار کرد و زمینۀ آن دارد. در ساختار شناسی‌ موسیقی‌ ایرانی یکی‌ از جنبه های پر اهمیت و با سابقۀ تاریخی طولانی همانا کار کرد عرفانی موسیقی‌ است. این همان موضوعی است که اصطلاحا به "موسیقی‌ عرفانی" معروف است. البته با توضیحات اولیه ما و توجه به تفاوت مفهوم موسیقی‌ در فرهنگ ها، شاید اصطلاح موسیقی‌ عرفانی چندان صحیح به نظر نرسد چرا که آنچه نزد ما عرفانی است در جای دیگر ‌‌‌‌‌ممکن  است موسیقی‌ تفننی محسوب گردد و بلعکس. همچنین می بایست دید که آیا موسیقی‌ به اصطلاح عرفانی لایۀ مشخصی از مجموعۀ موسیقی‌ ماست؟ آیا  چگونگی، ساختار، طبقه بندی و  قوانین آن قابل  تفکیک  از باقی مانده موسیقی‌  ایرانی‌ است ؟ و به طور کلی عرفان چگونه در موسیقی‌ نمایان می شود؟ ما   البته ادعا نمی‌کنیم که اینجا به همۀ این سوال ها جواب خواهیم داد بلکه  شاید تنها بتوانیم فتح بابی کنیم برای مباحثات آینده.

 

            اگر موسیقی‌ با کار کرد عرفانی را عضوی از فرهنگ سنتی و سنت را منشعب از "فرهنگ دینی" بدانیم لذا می‌توان نتیجه گرفت که "حکمت" در یک فرهنگ سنتی جان مایه و زمینه عرفانی‌ موسیقی در آن فرهنگ‌ است.  این  کارکرد در پنج سنت زندۀ جهان یعنی‌: هندویسم، بودیسم،  یهودیت، مسیحیت و اسلام قابل بررسی است. آنچه در مجموع به عنوان موسیقی‌ عرفانی شناخته می شود به نوعی مرتبط با یکی‌ از این سنن است. هر کدام از این سنتها به  نوعی از  موسیقی‌ به عنوان وسیله ای ترقیبی و عنصری جدایی‌ نا پذیر از روش های ترفیعی و تربیتی استفاده می کنند حتی  اگر از  آن به عنوان "موسیقی‌"یاد نکنند ویا  مفهوم دیگری به غیر از استنباط ما برای آن قائل باشند. بنابر این موسیقی‌ با زمینۀ عرفانی نه تنها مختص به ایران نیست بلکه شاید سهم ما در این میراث عظیم جهانی‌ بسیار هم اندک باشد. منظور این است که می بایست کار کرد عرفانی موسیقی‌ را فراتر از حد و مرز های جغرافیأیی و  به عنوان یک تجربۀ بشری مورد بررسی قرار داد. بنابر این در این بخش سعی‌ می‌کنیم تا با دیدی جهان شمول زمینه خلق و انگیزۀ آفرینش هنری با کار کرد عرفانی را بررسی نماییم.

 

            چنانچه اندیشه، تجربه، و برداشت شخصی هنرمند را بتوان دستمایۀ اولیۀ خلق آثار هنری دانست، آنگاه در یک فرهنگ سنتی‌ و در مورد هنرمند سنتی به مشکل اساسی‌ تعریف ماهیت، جایگاه و اعتبار تجربه ودانش شخصی بر خواهیم  خورد. همانطور که می دانیم آنچه در فرنگ های سنتی اندیشه و دانش شخصی را قوام می دهد حکمت است که راه را بر تجربۀ عرفانی ازطریق  کشف  و شهود باز می‌کند.  بدین معنی که ‌اصول و مبانی‌ اندیشگی در هر فرهنگ سنتی بر پایۀ حکمت مطرح شده از طرف ادیان در آن فرهنگ استوار می‌ باشد و از آنجا که کلیه مبانی حکمی ادیان الزاما در حوزۀ دستیابی اندیشه نمی باشند و بسیاری از آنان مربوط به حوزۀ متافیزیک هستند، لکن هنرمند سنتی با دستمایۀ کشف و شهود به درک این مبانی و خلق اثر هنری می پردازد. بنابر این ارتباط درونی‌ حکمت، کشف و شهود، متافیزیک و موسیقی‌، که خود انتزاعی ترین و غیر مادی ترین هنرهاست، اَشکال متفاوتی از کارکرد عرفانی موسیقی‌ بوجود می آورد که خاص هر فرهنگ است و البته با وجود تشابهات بسیار بین آنها هرکدام ساختاری متفاوت دارند.

 

 اگرخواسته باشیم به تصویری کلی از کار کرد عرفانی موسیقی‌ دست پیدا کنیم ناگزیر از طرح مسالۀ "رمز پردازی"خواهیم بود. رمز نشان، عبارت و یا مفهومی‌ است که سوال و جواب را در خود داشته و همواره جواب سوالی را که  خود ایجاد‌کرده می طلبد. رمز از یک سو قائل به یک حرکت عقب رونده و تأویلی از موضوع رمز به یک سلسله مراتب از تشآبهات و مفاهیم پیش زمینه ای و از سوی دیگر قائل به فرا افکنی و پرتاب معنی به مکانی است  که ممکن است به خودی خود راهی‌ به آن نباشد. از آنجا که چشمۀ فیاض حکمت و تراوشات مدام و دم به دم آن، توجه دائم سالک را می طلبد و از آنجا که این فیوضات دایمی و بیکران جنبۀ عرفانی، غیر مادی  ازلی و  مثالی دارند، لاجرم با ابزارهای محدود اندیشگی مانند تجزیه و تحلیل قابل فهم و هضم نبوده و  تنها راه توصیف و ادراک آن استفاده از تجربه عرفانی هم به عنوان منبع آگاهی‌ و دریافت این فیوضات و هم به عنوان ابزار درک آنها خواهد بود. در اینجا هم سوال و هم جواب و هم ابزار درک در یکجا جمع شده ا‌ند. تشبیه ذاتی تجربه عرفانی و رمز پردازی زبان رمز را مناسب ترین زبان برای انتقال تجربه عرفانی می‌کند. در این میان هنرمند سنتی برای توصیف آنچه که توسط کشف و شهود و در جریان یک تجربه عرفانی صرف نظر از کیفیت، عمق و درجهٔ آن دریافت نموده است لاجرم از هم خوان ترین زبان که زبان رمز و تمثیل است استفاده می‌کند. در تبدیل و تبادل این عنصر غیر مادی )تجربه عرفانی) به امر مادی و قابل انتقال، هنرمند الزاما  اگاهآنه و هشیار عمل نمی کند. هنرمند سنتی دستور این زبان را از طرفی‌ از حکمت رایج و سلسلۀ تعابیر و تشبیهات معمول در آن فرا می گیرد و از طرف دیگر خود به این مجموعه می فزاید و ترکیبات جدیدی ابداع می‌کند. این واکنش تا حد زیادی طبیعی می نماید زیرا رمزپردازی از اولیه ترین ابزارهای ارتباطی‌ انسان برای ایجاد مکالمه بین فضای متافیزیکی و جهان مادی بوده است و به صورت یک امر طبیعی در رفتارهای اولیۀ بشر  به چشم می خورد. برخی از نظریه پردازان پا را از این نیز فراتر گذاشته و دامنۀ آن را بیش از این می دانند. چنانکه رنه گنون میگوید:

 

"رمز پردازی جزو نفسانیات آدمی‌ است تا آنجا که گرایش عمدۀ روان انسان بیان می شود و مبنای همۀ ساز و کارهای عقلانی و عاطفی ما به شمار میرودرمز پردازی فرایند روانی‌ کلی و جهان شمولی است و عبارت است از ادراک تشابهات و نسبت ها و عنصری مشترک و تداعی رمز با آنچه رمز نمایش می دهد و تصویر می کند، اما این تصورات با حالتی عاطفی که ممکن است از رمز به موضوع رمز یا بلعکس انتقال یابند همراهند"            [۳].

 

به عبارت دیگر:  "رمز فقط یک علامت قراردادی نیست بلکه مطابق یک قانون هستی‌ صورت نوعی یا رب النوع خود را ظاهر می سازد". [۴] 

           

از طرفی‌ باید به نقش مخاطب در این میان توجه نمود. از بررسی انواع موجود موسیقی‌ با کار کرد عرفانی چنین بر می‌ آید که این شیوه موسیقی‌ بدون حضور  شنوندۀ آشنا به آن دارای یک چرخۀ کامل نیست. در این شیوه شنوندگان در اجرا شرکت دارند و به آن غنا می بخشند .به طور کلی‌ اجرای غیر زندۀ این نوع موسیقی‌ متصور و یا حداقل موثر نیست. مخاطبینی که خود از تجربه عرفانی بهره مند شده ا‌ند در فرایند اجرا و در مواجه با    تمثیل ها به موضوع رمز ارجاع داده می شوند و این فرا افکنی حالتی عاطفی و رضایتی روحی‌ و معنوی در آنان حاصل می‌کند که نتیجۀ این تعامل است. پس دانستیم که تجربه عرفانی، که ناگزیر به زبان رمز بیان می شود، و هنری که در بستر و زمینۀ فرهنگ عرفانی رشد و نمو کند، نتیجۀ حال و عاطفه و تجربۀ  عرفانی است که ناگزیر هنری رمزگونه  خواهد بود. بنابر این چنین هنری تنها زمانی‌ زنده و پویاست که مخاطب آن نیز بهره مند از تجربه عرفانی مشترک با صاحب اثر باشد. این اشتراک در تجربۀ عرفانی بین هنرمند و مخاطب نوعی مکالمۀ رمزگونه بوجود می آورد که از دید ناظر بیرونی پوشیده و یا غیر قابل درک است. این اشتراک و تفاهم و این مکالمۀ پنهان زمینۀ اصلی‌ و اولیه پدید آمدن انواع هنر آیینی را ایجاد می‌کند . اگر خواسته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌باشیم  ‌این امر را به موسیقی تعمیم دهیم  باید گفت‌ که در موسیقی‌ آیینی روند مناسک مربوطه، زمان و مکان اجرا، مناسبت اجرا و حتا درجات روحی و‌ عرفانی حضار در اجرای موسیقی‌ دخیل و موثرند[۵]. موسیقی‌ در این چرخه نمایش گر و نیایش گر همۀ رب النوع های ستایش شده در فرهنگ مربوطه است . کلیۀ مناسک مربوط به اجرا، ساختار موسیقی‌، اشعار، سمبلیسم سازها و حرکات، همه و همه طبق آیینی خاص و از پیش تعریف شده و نمونۀ آینه وار همۀ مراتب هستی‌ از  لحظۀ  آفرینش تا عروج و هبوت انسان است. به طور کلی در هر سنتی طبق سمبلیسم رایج در آن، تک تک این مراتب در موسیقی‌ و آئین های مربوط به نیایش های جمعی و حلقه های ذکر قبل تشخیص هستند .

 پس می توان نتیجه گرفت که موسیقی‌ با کارکرد  عرفانی، در وحلۀ اول هنری سنتی و سپس رمزگونه است زیرا:

 

  "عاطفۀ مذهبی‌ طبیعتاً به زبان رمز بیان می شود" [۶]لذا در تمدنهای سنتی بدون شک هیچ هنری یافت نمی شود که کاملا غیر دینی باشد. البته هنر می تواند به میزان نسبی‌ غیر دینی شود تا آن حد که مایۀ آن کمتر "رمز و تمثیل" و بیشتر "غریزۀ خللاقیت" باشد. بنابر این چنین هنری به علت فقدان یک موضوع دینی ویا تمثیل معنوی، غیر دینی و عرفی تلقی می شود، لکن به سبب انضباط صوری که سبک آنرا به وجود می آورد سنتی است” [۷]

 

بنابراین موسیقی  به تبع  درجۀ وابستگی خود به سنت معنوی و نتیجتاً  رمزپردازی  می تواند کار کرد عرفانی و یا غیر عرفانی داشته باشد. این البته مد نظر ما نیست که خط و مرزی روشن برای تقسیم بندی و شناسایی این دو شیوه رسم نماییم بلکه هدف تنها ارائه زمینه هایی است که کار کرد مورد نظر ما را بوجود می‌ آورند. همانطور که در نقل قول بالا دیدیم می توان نتیجه گرفت که  انضباط  صوری  در  سبک موسیقی خواه نا خواه آنرا به  شکلی‌ سنتی در می‌ آورد و موسیقی‌ سنتی به هر شکل،  قائل به رمز و تمثیل و هنری معنوی است. لذا کم رنگ شدن مبانی معنوی نزد شخص هنرمند و یا کلیت جامعه می تواند  حاصل را تا حد زیادی غیرمعنوی، غیر سمبلیک و "غیر عرفانی" نماید. هرگاه غریزۀ خلاقیت دستمایۀ خلق آثار هنری قرار گرفته، شاهد جاودانه های بزرگی بوده ایم که تاریخ هنر مملو از شواهد آن است. این آثار در حد اعلای اعتبار و زیبایی و نشان دهنده عظمت و توان مندی بشر هستند. پس تفاوت اصلی‌ هنر معنوی تنها "زمینه" و "کار کرد" آن است و نه الزاماً اهمیت و عمق آن.

            با  آنچه در بالا گفته  شد شاید بتوان تفاوتی بین  موسیقی‌ آیینی و موسیقی‌ به اصطلاح عرفانی قائل شد،  چرا که آنچه ما به عنوان موسیقی‌ عرفانی می شناسیم بر گرفته از فرهنگ  معنوی و سنت است و در مقابل موسیقی‌ آیینی زاییدۀ مناسک و آداب آئین نیایش و تقدیس. در این میان آثاری که با غریزۀ خلاق بشری به وجود آمده ا‌ند دارای زمینه ای کاملا متفاوت هستند هر چند که می توانند از هر دو گونۀ بالا بهره‌مند شوند. با این تعریف بطور مثال مجموعۀ آنچه در موسیقی‌ ایران به عنوان موسیقی‌ سنتی شناخته  می شود را می توان "عرفانی" دانست و آنچه را که به عنوان موسیقی‌ عرفانی می شناسیم در حقیقت "موسیقی‌ آیینی" به حساب آورد. چنانچه به وحدت ذاتی عرفان و معنویت معتقد باشیم و هنر معنوی را زاییده سنت بدانیم، تعریف بالا را می توانیم به دیگر فرهنگ های سنتی نیز  تسری دهیم و چنین نتیجه گیری نماییم؛ که موسیقی عرفانی همان موسیقی‌ سنتی است و سبک یا روش مجزایی در اجرا ندارد .و آنچه در آیین ها،  گردهمایی ها و مراسم مختلف مذهبی، معنوی و آداب نیایش و تقدیس همراه با شنونده و مخاطب فعال[۸]  اجرا می گردد، بطور قطع موسیقی‌ آیینی است. تفاوت دیگر اینکه موسیقی‌ سنتی )عرفانی (موسیقی منفرد ، مجرد و انتزاعی است و به مخاطبِ فعال نیازی نداشته و شکلی مثالی ، اثیری و شخصی ‌دارد  .مثالی  و اثیری؛ به جهت آنکه به عنوان دستمایه و مادۀ  خام  برای خلق کلیه آثار موسیقایی بعدی عمل می‌کند و شخصی؛‌ به مفهوم اینکه موسیقی دان در نهایت، روایت شخصی‌ خویش و تجربه عرفانی خود را از آن بیان کرده و خود مخاطب "پیغام سروش" قرار می گیرد.

 

طینوش بهرامی

 


[۱] Concept

 

[۲] Context

[۳] ۳۴-۳۶ اسطوره و رمز رنه گنون

[۴] تیتوس بورکهارت مبانی هنر معنوی

[۵]غزالی  در کیمیای سعادت در باب آداب سماع میگوید: بدانکه در سماع سه چیز باید نگاه داشت: زمان و مکان و اخوان.

[۶] ۲۹ اسطوره و رمز رنه گنون

[۷] فرید هن شوان مبانی‌ هنر معنوی ۹۶

[۸]منظور از مخاطب فعال مخاطبی است که در جریان اجرا موسیقی‌ دارای نقش موثر باشد و تنها به صورت منفعل مانند شنونده کنسرت ساکن و ساکت نبود بلکه با ایجاد اصوات و ادای حرکات و یاهمخوانی  در اجرا شرکت کند در این شیوه کل مجموعهٔ اجرا بخشی از آئین نیایش و تقدیس می‌باشد

افزودن دیدگاه جدید

مکتب صبا بصورت دوره ای اقدام به برگزاری کلاس های آنلاین آموزش موسیقی می کند، ابتدای هر ماه برنامه کلاس ها می توانید لیست آن ها را مشاهده کنید.

پس از مطالعه برنامه کلاس های ماه جاری اگر سوالی داشتید می توانید از طریق یکی از راه های زیر با ما تماس حاصل نمائید، برای این امکان، روی لینک های زیر کلیک نمائید.