امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که در فضای مجازی از یک بستر و سکو برای معرفی شخصی خود، حرفه یا حتی ارتباط با خویشان خود بهره نگیرد. هیچ عجیب نیست که از یک کودک پیشدبستانی تا یک بازنشسته کهنسال در یکی از سکوهای پیامرسان شاهد حساب کاربری باشیم. بدیهیست که هر حساب کاربردی نیز دارای یک نمایه تصویری باشد، تا بخش اعظمی از ویژگیهای شخصیتی یا علائق روانشناختی افراد را بنمایاند.
تأثیر عکس نمایه (پروفایل) بر مخاطبان در شبکههای اجتماعی قابل انکار نیست، علیالخصوص اگر مخاطب در دنیای واقعی با فرد موصوف آشنایی نداشته باشد و تنها از فعالیت در فضای مجازی وی را بشناسد. شاید به همین علت باشد که بسیاری از افراد وقت زیادی را برای انتخاب یک عکس پروفایل مناسب میگذارند. با توجه به مطالعات روانشناسی انجام شده عکس پروفایل علاوه بر تأثیر زیادی که در برداشت و قضاوتی که نسبت به افراد میکنیم دارد، میتواند اطلاعات زیادی از شخصیت آنها نیز در اختیار ما بگذارد.
عکس پروفایل معانی آشکار و نهفتهی متعددی دارد. معانی آشکار همان پیامهایی هستند که خود افراد میخواهند از طریق عکس به دیگران منتقل کنند، به عبارت دیگر این پیامها را عمداً برای تأثیرگذاری بر روی دیگران انتخاب میکنند. مثلاً اگر عکسی را انتخاب کنند که در آن کلاه روی سرشان گذاشتهاند یا یک عکس دو نفره را برای پروفایلشان بگذارند، مخاطبینی که عکس را میبینند، متوجه میشوند که نیتی از اضافه کردن کلاه یا آن شخص به عکسشان داشتهاند و با توجه به آن عکس خاص دربارهی شخصیت و وضعیت آنها نتیجهگیری میکنند.
اما سطح دیگری از پیامها وجود دارد که آنها را به عنوان پیامهای نهفته طبقهبندی میکنند. مثلاً اگر عکسی را که از فاصلهی دور از فرد گرفته شده برای پروفایل خود انتخاب کند، این فاصله میتواند نشانهی احساس ناامنی باشد. اگر سر خود را در عکس خم کند و لبخند بزند، وابستگیاش را به نمایش گذاشته است.
با توجه به این نکات، بوسیله شخصیتشناسی عکس پروفایل میتوان به اطلاعات جالبی دربارهی همه مخاطبان رسید، در جایی که هیچ راه دیگری برای برقراری ارتباط غیرکلامی وجود ندارد. و در عکس برگزیده حاضر نیز، شاید بتوان از همین طریق در دل تاریخ نقبی زد و حقیقتی ظریف از ذهن ابوالحسن خان صبا، فردی با ظرائف بسیار در کُنش و مَنش بیرون کشید.
«صبا، کارمند ویولن بود و نوازنده سهتار»، جملهای به غایت نغز از تقی تفضلی دستمایه این نوشتار برای شرح عکسنوشت این شماره از صبانامه-فصل تابستان شد.
این عکس «صبا» را در حالی به نمایش میگذارد، که گویی در صفّهی منزل و اتاق پذیرایی خانه، لمحهای به درخواست عکاس دست از نواختن برداشته تا این یادگار را برای ما به هدیه ماندگار سازد. در این تصویر آنچه که بیش از هر چیزی نظر را به خود معطوف میسازد، نه آغوشِ دایهوارِ صبا چون گهوارهای امن برای ساز اوست که چون نوزادی نحیف آنرا به آغوش میفشارد؛ بلکه عکس در قاب هِشته در کنج اتاقش میباشد و خرامش آن در بَرِ چراغ روی میز کنارش، که به وقت تابش در سایه روشن اتاق بیشترین نور از این قاب بازتابیده شود.
آیا نمیتوان این قاب عکس کوچک را به مثابهی تصویر یک اینچی نمایهی حساب کاربری امروزیها، برای بیان آنچه که در قسمت پنهان کوه یخ شخصیت نهان و نهاد اوست تعبیر کرد؟
آیا نمیتوان چنین برداشت کرد: صبا تعلق خاطر عمیقی به سهتار داشته است، که این حقیقت در زندگی او جاری بوده و حتی بر زبان هنرجویانش ساری.
این است که نگارنده جرأت ورزیده و مبتنی بر یک تحلیل روانشناختی اذعان میدارد:
«صبا دایه ویولن بود و مادر سهتار»
افزودن دیدگاه جدید