در میان موسیقیدانان بزرگی که نامشان در تاریخ موسیقی ایران ماندگار شده، خدمات ارزنده استاد ابوالحسن صبا را میتوان متفاوتتر از سایر هنرمندان برشمرد، خدمات این هنرمند ارزنده در موسیقی ایران تا اندازهایست که علیرغم گذشت سالها از فقدان زودهنگام این بزرگمرد موسیقی، مکتب صبا به عنوان یکی از مکاتب جامع موسیقی ایرانی، مورد استفاده هنرمندان بوده و چراغ راه بسیاری از هنرجویان و نوازندگان موسیقی شده است. بررسی کوششهای هنری این هنرمند عالیقدر در حوزه آموزش، آهنگسازی، تالیف کتب موسیقی، ارائه اسلوب نوین در نوازندگی و آموزش و همچنین مطالعه تفکراتش در رابطه با موسیقی ایرانی نشان میدهد که ایشان به عنوان هنرمندی جامعالشرایط و دغدغهمند در موسیقی فعالیتهای ماندگاری را انجام دادهاند.
استاد ابوالحسن صبا پرورش یافته خانواده اصیل، ادیب و هنرمندی بود که با عنایات پدر، هنر موسیقی را نزد بزرگان این حوزه آموخت و مدارج تعالی خود را تا جایی طی نمود که نامش در تاریخ موسیقی ایران جاودانه شد. او از نوادگان فتحعلیخان صبا، ملکالشعرای دربار فتحعلیشاه بود، منصب ملکالشعرایی بعد از فوت فتحعلیخان به فرزندش محمدحسینخان ملقب به عندلیب رسید، پس از فوت او این لقب به محمود خان صبا پسر او، ملک الشعرای عهد ناصر الدین شاه واگذار گردید، پدر صبا مرحوم میرزا ابوالقاسم خان کمال السلطنه نام داشت که فرزند صدر الحکماء بود، سه نسل از این خاندان منصب ملک الشعرایی داشتند (دریاگشت، ۳۸۰ :۱۳۷۵) پدر ابوالحسن صبا مردی ادیب و با ذوق بود، مصاحبت هنرمندان را مغتنم میدانست و خود نیز سهتار مینواخت، علاقه او به موسیقی باعث شد تا فرزندش را شاگرد مکتب بزرگان هنر نماید، ابوالحسن که از کودکی با ساز آشنا شده و به نواختن آنها دلبستگی یافته بود، سه تار را در محضر میرزا عبدالله، سنتور را نزد علی اکبر شاهی، ضرب را از حاجی خان، کمانچه را از حسینخان اسمعیل زاده و ویولون را از حسینخان هنگ آفرین فراگرفت و بعد از اینکه با این سازها آشنایی یافت شاگرد درویشخان شد و در تکمیل سه تار همّت گماشت. (خالقی، ۱۰: ۱۳۳۶) تحصیلات مقدماتی صبا و آموختن زبان انگلیسی در مدرسه آمریکایی تهران انجام پذیرفت، او در مدرسه کمالالملک نقاشی آموخت و علاوه بر آن به منبتکاری، گلدوزی، نجاری ظریف، زرگری، حسن خط بهویژه در شکسته و شعر و ادبیات فارسی وقوف داشت (سپنتا: ۱۶:۱۳۷۶).
استاد روحالله خالقی در یادداشتی که پس از درگذشت ابوالحسن صبا در دی ماه ۱۳۳۶ در مجله موسیقی منتشر نمود در وصف او اینچنین نوشت: «...سبک صبا چنان همه را مجذوب کرد که تمام کسانی که امروز موسیقی ملی ما را با ویلن مینوازند تابع او هستند، یعنی مستقیم و غیر مستقیم شاگرد مکتب وی به شمار میروند. در حقیقت میتوان گفت که صبا موجب رواج بازار ویلن در ایران شده است....» (همان، ۱۳) این مهم را نباید فراموش نمود که او جز ساز ویولون در سه تار و سنتور نیز از خبرگان بوده و صاحب مکتب است. اما مهمترین نقطه تفارق میان صبا و دیگر بزرگان موسیقی توجه ویژه او به موسیقی مناطق و اهتمامش برای نتنویسی، ضبط و اجرای آنها در قالب موسیقی ایرانی و حفظ آن آثار برای آیندگان بود، چنانکه گاه در این راه با طی مسافتهای سخت و عبور از مناطق صعبالعبور، سختی راه را برجان خریده و برای نت نویسی آوا و یا نواهای محلی به روستاهای بسیاری (عمدتاً در شمال کشور) سفر میکرد. علاقه صبا به ثبت و جمعآوری موسیقی مناطق از زمانی شکل گرفت که از طرف کلنل علینقی وزیری در سال ۱۳۰۶ مامور تاسیس مدرسه موسیقی در گیلان شد و در مدت سه سال اقامت در رشت در کنار تدریس موسیقی، با سفر به مناطق مختلف شمال کشور، از جمله اسپیلی (از توابع دیلمان) به گردآوری ملودیها و نواهای مختلف محلی اهتمام ورزیده و با هنرمندان ونوازندگان آن مناطق از جمله مرحوم اکبر صادقی (اکبر تارچی) نوازنده تار و غلامعلی فلاحتکار نوازنده سرنا و کمانچه و نی، مرافقت نمود.
او هر زمان که نوازنده یا خوانندهای محلی را مشغول اجرا میدید و یا نغماتی که توسط روستائیان با سازِ نی نواخته میشد را میشنید، به آنها با دقت تمام گوش فرا داده و با فلوت و ویولون مینواخت، تا جائیکه علاقهاش به موسیقی محلی گیلان بسیار افزایش یافت، چنانکه برای جمعآوری نغمات محلی، چندین مرتبه به مناطق دوردست گیلان سفر نمود، نقل است که با وجود مشکلات فراوان سفر در آن ایام، ایشان مسافرتهایی با اسب و قاطر به کوهستانهای اطراف گیلان همچون عمارلو، دیلمان، اسپیلی و داماش داشته و از نقاط صعبالعبور آن مناطق گذر کردهاند تا آهنگهای محلی و نواهای مناطق مربوطه را ثبت نمایند(مبشری، ۳۶و۳۵ :۱۳۳۶). حضور در این مناطق و بهره گیری از ملودیهای محلی شمال کشور باعث خلق قطعات ماندگاری همچون کوهستانی، زرد ملیجه، رقص چوبی قاسم آبادی، امیری مازندرانی و نواهای ارزشمند بسیاری شد که هماکنون نیز در موسیقی ایرانی مورد استفاده قرار میگیرند. او همچنین در کتاب ردیف خود، بخشهایی از ملودی مناطق شمال کشور را به گوشه دیلمان در موسیقی افزود. ذهن خلاق و پویای استاد صبا تنها به جمعآوری موسیقی مناطق شمال کشور محدود نشد و فعالیتهای وی در موسیقی ایرانی منجر به خلق آثاری شد که پس از سالها هنوز از ماندگارترین نغمات موسیقی ایران محسوب میشود، در بین سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۸ صفحات گرامافون از ساز صبا در تهران و سوریه ضبط شد که از آن صفحات، قطعاتِ ای وطن، ابوعطا و حجاز، بیات ترک، زنگ شتر و بیات اصفهان مشهورترند، در بین صفحات ضبط شده در سوریه صفحهای را با ذکر «به یاد غزاله» اجرا کرده است که بنام یکی از دختران استاد صبا میباشد(سپنتا ۱۶۵ :۱۳۷۶).
داستان شنیدنی برخی از این آثار که برگرفته و منبعث از اتفاقات اطراف ایشان میباشد در کنار زیبایی خاص خود، بر این مهم صحّه میگذارد که دقت و توجه ویژه به اصوات پیرامون هنرمند، میتواند آغازگر خلق اثری هنری و ماندگار باشد، نکتهای که ابوالحسن خان صبا با دقت تمام رصد کرده و با رنگ آمیزی آواهای پیرمواناش، جانی نو به آنها در قالبی موسیقایی بخشید.
صبا قطعه ی «سامانی» را با وام گرفتن از صدای درب اتاق ساخت و «زنگ شتر» را در هنگام سفر به حلب و با اقتباس از حرکت شتر بازنگوله ها، خلق نمود(فخرالدینی، ۱۳۹۳). نقل است زمانی که استاد صبا در تهران حضور داشتند و ماموریتشان در گیلان پایان یافته بود، اکبرخان صادقی (تارچی) به بیماری سختی دچار شده و به حال احتضار میافتد. درخواست ملاقات با استاد صبا را مینماید، صبا بر بالینش حاضر میشود و اکبرخان تارچی، از او میخواهد تا آهنگ زنگ شتر را برای او بنوازد، پنجههای سحرانگیز صبا در کنار بستر او به حرکت در میآید و با نغمه جانسوز و گوش نواز ویولون استاد، روح از بدن اکبر خان جدا شده و او را به دیار ابدیت رهسپار میسازد (دریاگشت، ۳۸۲: ۱۳۷۵) این استاد بزرگ همچنین در دربارهی قطعه در قفس نیز چنین اظهار نظر کرده اند:«مجسم کنید یک قناری چگونه در قفس از این طرف به آن طرف پرواز میکند.»، همچنین قطعه معروف کاروان که دارای یک موتیف است و از صدای شیپور در حرکت سینه زنها اقتباس شده است.(فخرالدینی، ۱۳۹۳). قطعه ماندگار و زیبای زرد ملیجه نیز که در میان اهالی موسیقی بسیار محبوب است برگرفته از نام پرنده زرد رنگ کوچکی بهنام «ملیجک زرد» است که در «لونک» و «اسپیلی» از مناطق ییلاقی دیلمان یافت میشود، این پرنده زیبا در حین پرواز و بال زدن صدای ظریف و دلنوازی از بالهایش به گوش میرسد، که الهام بخش استاد صبا برای ساختن ترانه زرد ملیجه (یا در گویش محلی زرده ملیجک) بود (دریاگشت، ۳۸۰: ۱۳۷۵) او همچنین در قطعه «کوهستانی»، چوپانی را وقت غروب در حال جمعآوری گوسفندان تجسم میکند. در کنار موارد اشاره شده، استاد ابوالحسن صبا آثاری را نیز همراه با ذائقه عموم مردم آن زمان تولید کرده اند که میتوان آنها را از نخستین نمونه های موسیقی مردمپسند رایج در ایران (پاپ) دانست، معدود ترانههای برجای مانده از این سبک موسیقی نشاندهنده آن است که اشعار این ملودیها عمدتاً از بنمایه طنز برخوردار بودهاند، که از مجموع ۴۰۰ روی صفحه گرامافون، دو روی آن اختصاص به صفحات اینچنینی دارد که شعر، ملودی و آواز آنها توسط استاد صبا ساخته و اجرا شده اند، «فاکستروت آش رشته» و «گلبندک» از موارد قابل اشاره و موجود کنونی میباشد، صدای ساز صبا بر روی چند ملودی کمدی دیگر نیز شنیده میشود که اجرای آواز آنها توسط هنرمندانی چون بدیع زاده و ملکه برومند صورت گرفته است.
صبا را میتوان جزو نخستین گروه از هنرمندانی دانست که هنر خویش را منحصر به نوازندگی نکرده و با تألیف کتب و چاپ مقالات موسیقی از پیشگامان موسیقی آکادمیک در ایران محسوب میشود، مطالعه نظریات علمی او جدای از تألیفات ارزشمندش که شامل سه دوره آموزش ویولن، چهار دوره تعلیم سنتور، یک دوره تعلیم تار و سهتار میباشد، میتواند درک و دریافت صحیحی از موسیقی آن دوران برای مخاطب به ارمغان آورد. روانشاد ساسان سپنتا، پژوهشگر و از شاگردان استاد صبا در وصف شیوه نوازندگی استاد خویش اینچنین میگوید: «به هنگام فراگیری ویولون نزد ایشان، در پرسشی که برای معرفی یکی از آثار ضبط شده ممتازشان از استاد کردم، ایشان صفحهای را ذکر کردند که در سال ۱۳۱۲ از اجرای تکنوازی ویولون ایشان ضبط شده بود. پانزده سال پس از درگذشت ایشان با نگاهی به گذشته، بههنگام پژوهش در ویژگیهای هنری ایشان، صدای صفحه مذکور را با رعایت همان سرعتی که مهندس کارخانه «کلمبیا» در سال ۱۹۳۳ میلادی ضبط کرده بود، در آزمایشگاه هر دستگاه Spectrograph منتقل کردم و پس از تهیه «طیف نگاشته» و تحلیل و تفسیر الگوهای نقش بسته بر آن، مختصاتی از آن اثر هنری استاد صبا استنباط کردم که در اجرای موسیقی ایرانی، با ویولون بینظیر بوده است. کوک ویولون صبا در آن اثر، از نت معیار که در آن زمان ۴۳۹ هرتز بوده است تبعیت کرده و به آن مناسبت، تن درخشان ویولون در کل اثر عرصه تجلی یافته است. صبا درآمد ابوعطا را در اجرای «ویبراتور» سنگین و با تأنی، از نت شاهد ابوعطا شروع کرده و پریودهای دیگری را نیز در درآمد ابوعطا در اکتاوهای دیگر اجرا کردهاند بعد از آن «حجاز» را از نت شاهد آنکه در گام پنجم شور است با جمله های مختلف در سه اکتاو که از نت «سی» روی سیم دوم ویولون شروع میشود، آغاز کرده و اکتاو دوم را آن را روی سیم اول با نت B5 و اکتاو سوم آن را روی همان سیم با نت B6 (فرکانس ۱۹۷۵ هرتز) در پوزیسیون نهم روی سیم «می» اجرا کرده است، در تمام این مراحل استاد آنچنان نتها را درست و بدون افزایش یا کاهش اجرا کردهاند که دستگاههای دقیق آزمایشگاهی، هر نت رادقیقا در محدوده فرکانس خود نمودار میسازد»
استاد ابوالحسن صبا در بخشی از نظراتش که در مجله صدف در سال ۱۳۳۶ منتشر شد موسیقی را به بخشهای مختلف موسیقی مجالس اساتید، موسیقی نظام، موسیقی عوام و تعزیه تقسیمبندی کرده و در مورد آنها چنین توضیح داده است :«... در مجالس خصوصی که درک موسیقی افراد زیاد بود از اساتید درجه یک که عده آنها در هر دورهای بیش از سه نفر نبود، دعوت میکردند و چند نفر هم مشرب، که ذوقشان درویش مآبانه بود، از محضر استاد، که گاهی هم یک خواننده درجهی اول و یک ضربگیر درجه اول در آن حضور میافت استفاده میکردند [...] ولی مجالس عروسی و شادمانی، از عدهای بنام مطرب تشکیل میشد که اطلاعات آنها در حدود تصانیف مربوط به خود آنها بود که تا حدی جلف و توأم با لودگی و مسخرهگی بود، و رِنگهایی که مینواختند همراه با رقصهایی بود که غالباً (در آنها) زنها شرکت میکردند [...] در تعزیه بهترین جوانان که صدای خوب داشتند از کوچکی نذر میکردند که در تعزیه شرکت کنند و در ماههای محرم و صفر همگی جمع شده و در تحت تعلیم معین که شخص وارد در عالم موسیقی بود تربیت میشدند، این بهترین موسیقی بود که قطعات و مقامها منطبق با موضوع میشد و هر فردی مطالبش را با شعر و آهنگ رسا میخواند. تاکنون تعزیه بوده است که موسیقی را حفظ کرده، متأسفانه نمیدانم در آتیه چه چیزی ضامن حفظ موسیقی خواهد بود [...] چون موضوع نظام در ایران از دوره ناصرالدین شاه بهبعد رایج شد، دستههای موزیک هم توسط اروپائیان متداول گردیدکه از مارشها، والسها، و سرودهای اروپایی استفاده میشد چنانچه هنوز هم متداول است، بعداً هم ایرانیها به تقلید از آنها الهام گرفتند و مارشها و سرودهایی ساختند که اقتباس از روش اروپایی بود، و بصرف اینکه شعر فارسی دارند نمیتوان آنها را موسیقی ایرانی پنداشت...» (صبا، ۳۳۶و۳۳۵ :۱۳۳۶)
دغدغه های ابوالحسن صبا، در حفظ موسیقی ایرانی از یادداشتهای او مشهود بود، شرایط نه چندان مطلوب هنر در آن زمانه از نگاه این استاد بزرگوار باعث شده بود تا نگرانیهایشان در رابطه با حفظ موسیقی را در یادداشتهای خود بیان کنند، ابوالحسن خان صبا اما نمیدانست که سالها پس از درگذشتاش، چه آفتی گریبان موسیقی را خواهد گرفت و این هنر را به چه سمت و سویی سوق خواهد داد، پیشبینی صحیح ایشان البته در مورد آینده موسیقی ایران به راستی در یادداشتهایشان ملموس است: [...در گذشته، هرکس که شور و ذوق هنر را در خود مییافت، لااقل ده پانزده سال از عمر خود را صرف فراگرفتن آن میکرد، ولی امروز آنهایی که به هنر موسیقی علاقه نشان میدهند میخواهند آن را طی چند ماه یاد بگیرند، و هنوز به مرحله صلاحیّت و استادی نرسیده کلاس آموزش باز میکنند...] (همان، ۳۳۷) او در بخش دیگری از دغدغههایش در مورد موسیقی چنین توضیح میدهد: «...اگر در ممالک دیگر هنرمند زادهی اندیشه و خواست مردم است و هنر خود را به مردم ارائه میدهد، مردم نیز قدرت فهم و ادراک مراحل هنری را دارند و برای دریافتن هنر تربیت شدهاند، ولی در ایران مردم ما برای فهم و دریافت هنر تربیت نشدهاند، و هنرمند است که باید راهنمای مردم باشد و آنها را متوجه هنر کند. موسیقی کشور ما روزبهروز به زوال میرود، سازهای مضرابی، از قبیل تار و سه تار و سنتور، رفته رفته منسوخ میشود، هنرآموزان جوان ما بیشتر به تقلید از اروپائیها، به فراگرفتن ویولون و پیانو و جاز و قرهنی پراختهاند.» (همان، ۳۳۸) این استاد ارجمند، در شامگاه ۲۹ آذر ۱۳۳۶ زمانی که تنها ۵۵ سال داشت بر اثر پارهگی یکی از شریانهای اصلی قلب، دار فانی را وداع گفت، حضور نسبتاً کوتاه اما پربارِ این استاد مسلم موسیقی تاثیر بسزائی در سامان بخشی به هنری داشت که سالها بدون کمترین نظام و ترتیبی، و تنها از روی تجربه و آموختههای شخصی با مسلک سینه به سینه، به تربیت هنرجویان همت میگماردند. تاثیرات نبوغ این استاد شریف، نه تنها در سازهای تخصصی خود، بلکه در انواع سازهای مضرابی، کوبهای، و بادی ایرانی، حتی هنر سازگری مشهود بود. تربیت شاگردانی فراوان همچون علی تجویدی، داریوش صفوت، فرامرز پایور، حسن کسائی، فرهاد فخرالدینی، غلامحسین بنان و بسیاری دیگر که هرکدامینشان، همچو خود ایشان در رشته هنری خویش محتشم، محترم و عزیز گشتند، مؤید این مهم است. بسیاری از اهالی ادب و هنر که از فوت استاد ابوالحسن صبا منقلب بودند هر یک به زبان خویشتن، سوگوار استاد صبا شدند، استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی ملقب به شهریار شاعر شهیر ایرانی(۱۲۸۵-۱۳۶۷) و از معاشران شفیق و خالص استاد صبا در سوگ ایشان چنین سرود:
ای صبا با توچه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی
تو که آتشکده عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی
به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بیخود و بی هوش شدی
تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شدی
روانش شاد...
محمد جوادصحافی
متابع:
خالقی، روح الله، ۱۳۳۶، ابوالحسن صبا، ماهنامه موسیقی، دی ، شماره ۱۷، ص ۹ تا ۱۷
دریاگشت، محمدرسول، ۱۳۷۵، زرده ملیجک و ابوالحسن صبا، نشریه کلک، بهمن، شماره ۸۰-۸۳، ص ۳۸۰ تا ۳۸۵
سپنتا، ساسان، ۱۳۷۶، استاد ابوالحسن صبا، نشریه هنر، شماره ۳۴، ص ۱۶۳ تا ۱۶۸
صبا، ابوالحسن، ۱۳۳۶، یادداشتهایی از صبا(گردآوری توسط فریدون رهنما)، ماهنامه صدف، بهمن، شماره ۵، ص۳۳۱ تا ۳۳۸
مبشری، لطف الله، ۱۳۳۶، صبا و آهنگهای محلی، ماهنامه موسیقی، بهمن، شماره ۱۸، ص ۳۵ تا ۳۸
افزودن دیدگاه جدید