نسیم صبا
پژوهش ونوشتار، لاله جوشنی
یادی از محمد طغانیان دهکردی؛ تنها شاگرد استاد صبا ازدامان کوههای بختیاری، شهرکرد
همراه خود نسیم صبا میبرد مرا
یا رب چو بوی گل به کجا میبرد
رهی معیری
درسالهای ۱۳۷۱و۱۳۷۲ خورشیدی و دوران دانشجویی در اصفهان به دنبال شناخت نوازندگان وموسیقی منطقه بودم که به کوشش جناب جواد کسایی، فرزند شادروان استاد کسایی، ترتیب دیداری با استاد طغانیان داده شد. نگارنده با همراهی دوست ارجمند فرید خدارحمی موفق به دو دیدار وگفتگو با ایشان، به فاصله زمانی شش ماه، شدیم که حاصل آن در دو نوار کاست جمع آوری شد. اکنون پس ازگذشت سالها این نوارها را در آرشیوم جستجو کرده و دوباره گوش کردم، به نظرم رسید شاید بخشی از مطالب آن گفتگوها در مورد خاطرات زندگی طغانیان در کنار استاد صبا برای خوانندگان نشریه مکتب صبا جالب باشد.
در فهرست شاگردان استاد صبا تنها نام یک روستایی دیده میشود. پسرکی ۱۳ ساله که شادابی و نواهای کوچ ایل های بختیاری را از خنکای دامان کوهرنگ وگندمزارهای دهکرد به خانه کوچکی با حیاطی دویست متری در قلب گرم و شلوغ تهران پایتخت، بهارستان، خیابان ظهیرالاسلام، شماره ۹۲، برد و کوله باری پر از نغمه های زیبا و تازه وگرانبها به دیار و خانه خود به ارمغان آورد. صبا که درآن هنگام اولین فرزندش غزاله[۱] را داشت، محمد را در اولین دیدار پسرجان خواند و چون در او شوق و عشق به موسیقی دید، به این کودک روستایی علاقه مند شد. وسرنوشت و زندگی او را تغییر داد.
شبهای دهکرد در خانه ی پدری وقتی نایب علی شوهرخواهر بزرگش با کمانچه پنهان شده زیر عبا به خانه شان میآمد و داداش رمضان که سرپرست خانواده بود با شوق بسیار سنتورش را کوک میکرد، دروازه و نیز در اتاق را می بستند تا صدایی به گوش همسایه ها نرسد. آنها نمی خواستند همسایه ها کافر و مطرب و لوطی خطابشان کنند.
آشنایی محمد با موسیقی نزد نایب علی آغاز وسپس خودآموخته ادامه یافت. محمد، دختری را دوست داشت که هر روز به عشق شنیدن سازش به دیدار او می آمد. بخاطر عشق به این دختر با خود عهد کرد که باید خوب ساز بزند. خیلی زود به این نتیجه رسید که دیگر صدای سازش خوب شده و خوب یاد گرفته.
روزی خبر رسید چند نفر از اصفهان با درشکه برای مهمانی به دهکرد آمدند که ساز به همراه دارند. محمد ده ساله خودش را به پشت پنجره خانه ای که در آن مهمانی بر پا بود رساند. مهمان های اصفهانی رسیده بودند و صدای دل انگیز تار و کمانچه شنیده می شد. غلامرضا سارنگ[۲] معروف به سارنج عموی جلیل شهناز کمانچه و جلیل هم تار می نواخت. محمد که چنین کمانچه ای به عمر کوتاهش نشنیده بود چنان مبهوت شد که فراموش کرد در سرمای یخبندان دهکرد فقط یک کت نازک به تن دارد. انقدر پشت پنجره ایستاد تا مهمان ها شام خوردند و دوباره شروع به نواختن کردند. آنشب او از خود پرسید اگر اینها ساز می زنند پس من چه می زنم؟
در دهکرد آن زمان تنها یک مدرسه به نام "پروین اعتصامی" و نیز معروف به مدرسه"خانی" بود. بودجه این مدرسه را چند تن از خان های بختیاری ساکن تهران پرداخت می کردند. مدیر این مدرسه، که همزمان رییس فرهنگ دهکرد هم بود، آقای ساعی نام داشت .ایشان تار هم می نواخت. وی هر از چند گاهی برای تامین بودجه و دریافت حقوق آموزگاران مدرسه به تهران سفر می کرد. آقای ساعی، محمد و برادر بزرگش رمضان را در یکی از همین سفرها به تهران با خود همراه کرد.آقای ساعی که با استاد صبا آشنایی داشت و هر از چند گاهی در سفر به تهران به دیدار وی می رفت، آن دو را نیز به دیدار صبا برد.
رمضان سنتور میزد و عاشق موسیقی بود. او در این دیدار حالی داشت که در پوست خود نمی گنجید. صبا ویلون را بدست گرفت و مشغول نواختن شد. محمد آهسته به رمضان گفت میدانی دادا که چه می نوازد؟ صبا پرسید چه می نوازم پسرجان؟ محمد جواب داد: دشتی، صبا پرسید: تو چیزهای دیگر هم می دانی؟ صبا دوباره نواخت و گفت بگو چه زدم؟ محمد گفت: افشاری زدید.
استاد صبا به رمضان گفت : بگذارید محمد پیش من بماند تا به او موسیقی بیاموزم. آقای ساعی به رمضان گفت : این بچه را می خواهی ببری دهکرد و بفرستی در زمین کشاوزی کار کند که چه شود؟ بگذار اینجا بماند و هنرمند شود. بدین ترتیب رمضان قبول کرد و آنها در همان روز، محمد سیزده ساله را در خانه صبا گذاشتند و رفتند. از آن زمان استاد صبا جای پدر، و همسر هنرمند ایشان منتخب خانم اسفندیاری، به جای مادر محمد شدند.
روزی صبا از محمد پرسید پسر جان چه سازی دوست داری؟ محمد که از کودکی کمانچه را در دست های نایب علی دیده بود و صحنه کمانچه نوازی آقای سارنگ را از پشت پنجره، که او را از خود بی خود کرده بود، هرگز فراموش نمی کرد و نیز کمی هم خودش با آن آشنا بود، پاسخ داد که کمانچه را دوست دارد. در آن سالها به خانه استاد صبا، استاد ماهر سازنده ساز و نجاری چیرهدست و معروف رفت وآمد داشت.[۳] استاد صبا سفارش ساخت یک کمانچه را برای محمد به او داد. محمد برای بدست گرفتن کمانچه اش لحظه شماری می کرد. تا اینکه یک روز جمعه استاد سازنده ساز با کمانچه ای در دست آمد. همان روز محمد اولین درس را از استاد صبا گرفت و بدین ترتیب آموختن ردیف آغاز شد.
یکروز که محمد درس آواز بیات اصفهان را باید برای استاد می نواخت یک اشتباه را چند بار تکرار کرد که صبا عصبانی شد و با کمربند دو ضربه آهسته به پشت دست او زد. محمد که هیچ وقت انتظار تنبیه شدن نداشت، گریه کنان پیش مادر (منتخب خانم) رفت و ماجرا را بازگو کرد. وقتی منتخب خانم دلیل تنبه او را جویا شد گفت: پسرم من هر چیزی را به صبا می توانم توصیه کنم به جز در مورد کار تدریسش. پس از چندی دوباره استاد صبا از وی خواست که بیات اصفهان را بنوازد. اینبار او بدون اشتباه نواخت و صبا گفت حالا می توانم بگویم که تو شاگرد من هستی وبه تو افتخار میکنم.
نُه سال بدین ترتیب سپری شد. محمد با کوله باری ازآموخته های استادِ یگانه، بالنده شد. آقای ساعی و رمضان برای برگرداندن وی به خانه صبا آمدند و او را همراه خود به شهرکرد بازگرداندند. پس از بازگشت، محمد طغانیان در رادیو ارتش اصفهان آغاز به کار کرد. او بدون تمرین قبلی و به صورت زنده با خوانندگی جناب غدیری که ردیف ها را خوب می دانست و صدای گرمی هم داشت برنامه اجرا می کردند.
پس از گشایش رادیو اصفهان[۴] طغانیان بارها با زنده یاد تاج اصفهانی و علی ساغری نوازنده تار همراه با سنتور پسرشان و تنبک استاد جمشید محبی همکاری کردند. او تکنواز شبهای دوشنبه رادیو اصفهان بود.
از ویژگیهای کمانچه نوازی طغانیان تاثیرپذیری بارز او از شیوه و لحن ویلن نوازی استاد صبا و شاگردان اوست. او مسلط به موسیقی شهری و نغمه های دهکردی و بختیاری، با تکنیک نوازندگی خوب بود.
ویژگی دیگر او انتقال نغمه های حماسی، آیینی و نواحی بختیاری که با سرنا نواخته می شد، به کمانچه بود ، که موجب پیدایش لطافت و ظرافت و بیان ویژه و کم کردن جنبه حماسی آن بود. "بر اساس پژوهش های انجام شده به نظر می رسد کمانچه از لرستان به چهارمحال بختیاری مهاجرت کرده و مناسب ترین ساز برای همراهی آواز و ترانه های منطقه است." (درویشی ۱۳۸۰،ج. ۱ : ۴۹۹ ) کمانچه ای که طغانیان با آن می نواخت دارای کاسه طنینی پشتباز معروف به" کاسه تنوری" بود.
زیرا دهانه باز پشت کاسه، جمع تر از کمانچه "کاسه شیپوری" یا شیرازی است، که در چهار محال بختیاری رایج است. او برکمانچه سیم های سنتور می بست که در منطقه معمول است. آرشه ساز او دارای موهای کشیده تر بود که در رنگ صدادهی ساز وی تاثیر داشت. به گفته استاد محمدرضا درویشی، محمد طغانیان با سابقه ترین کمانچه نواز شهرکرد بود. او"توشمال" نبود چون توشمال ها راویان موسیقی بختیاری هستند که در میان ایل زندگی می کنند. او همواره میان بختیاری های شهرکرد زندگی کرد.
طغانیان مدتی بعد از انقلاب که موسیقی شرایط مناسبی نداشت به فرش فروشی پرداخت. و با بهتر شدن شرایط بیشتر به اجراهای خصوصی روی آورد. به کوشش استاد محمدعلی کیانی نژاد سه آلبوم تکنوازی از او درسال ۱۳۷۲ منتشر شد. زنده یاد استاد عطا جنگوک بخشی از مطالب و تم های اصلی آلبوم "مال کنون" و "هی جار" را نیز براساس نواخته های طغانیان تهیه و آهنگ سازی و تنظیم کرده است.
در سال ۱۳۶۹ محمد طغانیان همراه با زنده یاد استاد علی اصغر بهاری و هنرمندان دیگر به جشنواره آونیون فرانسه دعوت شدند. وی برنده جایزه ی مخصوص این فستیوال شد. او در پایان عمر هر دو پایش را به دلیل عفونت از دست داد و با صندلی چرخدار حرکت می کرد. برای سپاس از هفتاد سال زندگی هنری و کمانچه نوازی اش در سال ۱۳۸۱ مراسم بزرگداشتی در هتل فردوسی تهران، به کوشش بختیاری های مقیم تهران برگزار شد. او در این مراسم برای آخرین بار در حضور مردم کمانچه نواخت. در این مراسم محمدرضا درویشی و جمعی ازاستادان کمانچه نواز پیش کسوت چون علی اکبرشکارچی، هادی منتظری و فرج علیپور شرکت کردند.
زنده یاد طغانیان که خود را پیرچنگی مینامید در فروردین سال۱۳۸۶ درگذشت.
یادش گرامی است.
چو ما در چنگ عشق اندر فتادیم
چه کم آید بر ما چنگ وسرنا
رباب و چنگ عالم گر بسوزد
بسی چنگی پنهانیست یارا
مولانا ،دیوان شمس
خلاصه ای ازکارنامه هنری محمد طغانیان:
۱-محمد طغانیان ، زاده ۲۷ شهریور ۱۲۹۹ - درگذشته ۲۹فروردین ۱۳۸۶
۲-هنرآموخته نزد استادان؛ نایب علی دهکردی، ابولحسن صبا تا حدود ۱۳۲۳- ۱
۳-اجرای موسیقی و همکاری با سایر استادان همدوره و بخصوص با تاج اصفهانی در رادیو ارتش و رادیو اصفهان از ۱۳۲۸
۴-تکنوازی درآلبوم دیار با خوانندگی رحیم سلیمانی
۵- برنده جایزه مخصوص فستیوال آونیون فرانسه ۱۳۶۹
۶- انتقال ملودی های بختیاری و نقش غیر مسیتقم در شکل گیری آلبوم "مال کنون" و "هی جار"، این دو آلبوم با آهنگ سازی ونوازندگی عطاالله جنگوک، کمانچه آذرسینا و خوانندگی مسعود بختیاری منتشر شد. ۱۳۷۱،۱۳۶۵
۷- سه آلبوم تکنوازی ملودی های بختیاری و نیز ردیف دستگاهی ۱۳۷۲ به کوشش محمدعلی کیانی نژاد
منابع :
۱- بخش عمده این نوشتار از تحقیقات میدانی دوران دانشجویی درسال ۱۳۷۲ است. نگارنده به همراه دوست گرامی فرید خدارحمی در دو سفر به شهرکرد با زنده یاد محمد طغانیان دیدار و گفتگو داشتیم.
۲-نصیری فرد،حبیب الله.مردان موسیقی سنتی ایران ،جلد سوم ، انتشارات نگاه، ۱۳۶۹
۳- درویشی،محمدرضا.دایره المعارف سازهای ایران،جلد اول ،صفحه ۴۹۳، ماهور ۱۳۸۰
۴-سامانی،هوشنگ.سایت موسیقی ما،۲۶اردیبهشت ۱۳۸۶
۵- سایت اخبار فرهنگی راسخون ، ۲۱ فروردین ۱۳۹۰
۱-غزاله صبا (۱۳۱۳-۱۳۹۹) فرزند اول استاد صبا طراح مد ولباس ،نقاش ونوازنده پیانو بود که چندی پیش در پاریس درگذشت. ابوالحسن میرولی نوازنده گیتار و آهنگ ساز تنها فرزند غزاله است.
۲-غلامرضا سارنگ (۱۲۷۵-۱۳۳۵) وی معمولاً با تاج اصفهانی وجلیل شهناز هم نوازی می کرد.
۳ آقای طغانیان نام این استاد سازنده ساز را به یاد نداشت. به گفته وی شهرت او در تهران مانند استاد چایچی در اصفهان بود. احتمالاً این استاد می توانست آقای ابراهیم قنبری مهر باشد، اما چون ایشان متولد ۱۳۰۷ هستند و ۸ سال کوچکتر از آقای طغانیان، درآن تاریخ کودکی ۵ساله بودند. بنابراین اینجا صحبت از فرد دیگری باید باشد.
۴ رادیو اصفهان ۲۰ دی ماه سال ۱۳۲۸ گشایش یافت.
افزودن دیدگاه جدید