دربارهی صبا
مقالهای برای نشر در فصلنامهی مکتب صبا، ایران، تیرماه ۱۴۰۰ خورشیدی
در دنیای امروز که به هر جا بنگری غیر از ناملایمات، معضلات و نابسامانیها نبینی؛ نابسامانیهای فراگیر ساختهی دست اندک انسانهای کوردل و خودبین و تنگنظری که به قول استاد سخن، سعدی:
... چشم آنان را یا قناعت پُرکند یا خاک گور...
چه خوب میشد، هم چون ابرمرد موسیقی ایران زمین، ابوالحسن صبا، این مرد پاکدل، به پوچی این دنیا لبخند بزنی و با مهر و اعتقاد، به زندگیات و رسالتی که داری، معنا ببخشی و با زیبایی وصفناپذیری تراوشات ذهن خود را به اطرافیانت هم القاء کرده و در حد امکان آنان را خوشحال کنی.
سخن دربارهی ابر مرد موسیقی ایران است.
امید است نگارنده در این امر توفیق داشته باشد آنگونه که شایستهی این مرد چندوجهی است، مواردی مختصر به تحریر درآورد. باید اذعان داشت که ابوالحسن صبا با عمر بس کوتاه و فعالیتهای بسیارش – که بر اهالی راستین هنر پوشیده نیست و به همین دلیل نگارنده او را به حق، موتسارت ایران زمین نامیده – از معدود کسانی در وادی هنر موسیقی است که هم چون فردی معتقد و آگاه، تمامی عمرش را وقف هنر کرد و از زوایای مختلف، اثرگذاری داشت و چراغ راه آیندگان شد، چراغی که آییناش خاموشی نبوده، خاموشی نیست و هرگز هم خاموش نخواهد گشت.
دربارهی وی توسط اهالی هنر و هنردوستان، سخن بسیار رفته است، ولی آیا کافی بوده و توانستهایم تمامی خدمات این شخصیت استثنایی را از جهات مختلف، بررسی کنیم و چهره و افکار و زندگیاش را برای آیندگان و نسلهای بعدی این هنر، آنطور که باید و شاید به تصویر درآوریم؟
اگر خواسته باشیم از شخصیت و نحوهی تفکراتش در این چهارچوب بگوییم و نیز تمامی فعالیتهای او و آثار جاودانش در طول عمر زودگذر وی را به اشارتی، ولو کوتاه، از نظر بگذرانیم، یک کتاب، و دفتری کامل هم گویا نخواهد بود.
به قول استاد سخن، سعدی، که فرمود... به پایان آمد این دفتر، حکایت هم چنان باقیست...
صبا، شخصیت برجستهی موسیقی ایرانزمین و بهراستی یکی از چهار ابرمرد موسیقی نوین ایران و سایر پایهگذاران این وادی، در کنار علینقی وزیری، روحالله خالقی و حسین دهلوی است. این استادان و فرهیختگانِ بهحقِ هنر موسیقی، به مثابهی دریایی جوشان و فیاض، عمر خود را بیدریغ و با آگاهی و اشراف کامل به موسیقی و نیز موسیقی دستگاهی، صرف اثرگذاری و تعلیم و تربیت شاگردان فراوانی در مقاطع و زمینههای مختلف کردهاند.
به نظر نگارندهی این سطور، کورسوی فعلی و ادامهی راه ناهموار کنونی، حاصل رنج و زحمات بیحد و وصف پیشکسوتان و استادان نامبرده بوده که در این راه، گهگاه دچار ناملایمات و بیحرمتیهای فراوان هم میشدند.
در مقام مقایسهی ردیف صبا با چهار ردیف مطرح دیگر، چون روایت میرزا عبدالله و موسی معروفی از ردیف سازی، و روایت عبدالله دوامی و محمود کریمی از ردیف آوازی، باید به نکاتی اشاره کنیم:
الف) میدانیم ابوالحسن صبا به مدت یازده سال از مکتب میرزا عبدالله کسب فیض نموده است.
با نگاهی موشکافانه به روایت او روی تمامی انگارههای موسیقی دستگاهی و نیز تراوشات ذهنی او که در قالب ضربیهای بلند و کوتاه نمود مییابد، و همینطور با توجه به برخورداری این قطعات از تمامی موارد مترتب به علم آهنگسازی، آشکار میگردد که این آثار ضمن زیبایی و دلنشین بودن، از یک سوی، نشان از توجه خالقشان به ساختار و ساختمان موتیفها، بخشها، نیمجملهها و جملههای عرضهشده دارند و از سوی دگر، با مقایسهی آنها با سایر روایتهای یادشده، درمییابیم که چه نظم ویژهای دارند و به دلیل گویایی مطالب مکتوب باید گفت که صبا با سلیقهی منحصربهفردش چکیدهتر و مختصر، زیباترو دلنشینتر از دیگران، به ردیف موسیقی دستگاهی این آب و خاک پرداخته و با صیقلی تمامعیار انگارهها را عرضه کرده است.
ب) ردیف صبا در ظاهر، ردیفِ سازی محسوب میگردد، ولی با برخورد و نوع نگاهش به ردیف و آغشته نمودن اکثریت قریب به اتفاق انگارهها با کلام ادیبان و نیز با بهرهگیری از موسیقی نواحی ایران، به ویژه مناطق شمالی این سرزمین، و با جای انداختن بعضی از لحنهای جمعآوریشده در ردیف، چون انگارههای دیلمان، شهابی، امیری و خسروشیرین باید اینگونه گفت:بهراستی ردیف ابوالحسن صبا، دو وجهی است (سازی و آوازی).
در این مقوله کافی است بدین مطلب اشاره کنیم که وی در ردیف روایتی خود، بیشترین بهرهگیری را از انگارهی دلنشین و پُرتحرک «کرشمه» – که ریتمی آشکار دارد – کرده است. صبا با جای انداختن چهل و دو کرشمه (در چهارچوب ریتم آشکار و پنهان) که تمامی آن با کلام ادیبان پیوند خورده ، رکورددار ردیفهای دگر است.
با بررسی و نگاهی اجمالی خواهیم دید که این انگارهی زیبا و پرشور بعد از درآمدها، بیشترین جایگاه را در ردیف صبا دارند و نیز درمییابیم که ضمن دگرگونی (واریاسیون) درونی از نظر ساختار و روند، چه قالب سازی و چه در حالت آوازی، دارای زمینههای بسیار مستعد برای بسط و گسترش، وسیلهی خوبی است برای نوازندگان چیرهدست به منظور رنگآمیزی در فن بداههپردازی.
نمونهی دیگری از این قبیل چون برخورد او با انگارهی «تخت طاقدیس» در مقام افشاری است.
در ردیف ریشهای موسیقی دستگاهی، یا به عبارتی از قول پیرترین نسل روایتگر (میرزاعبدالله)، تخت طاقدیس در دستگاه سهگاه عرضه میشود و این در حالی است که از زبان جوانترین روایتگر ردیف موسیقی ایران، ابوالحسن صبا، انگارهی فوق در مقام افشاری جلوه میکند.
در دو ردیف آوازی محمود کریمی و عبدالله دوامی، و نیز در ردیف سازی موسی معروفی در مقام نوا پیشنهاد میگردد.
با نگاهی بیغرض و عاری از تعصب و با توجه به روند و نوع عرضه و حال و هوای انگاره در روایتهای موجود، باید اذعان داشت که جایگاه حقیقی آن در مقام افشاری است.
به نظر نگارنده، سخن و نظر صبا منطقی است.
و اما نکاتی دربارهی سلیقه و باریکاندیشی ابوالحسن صبا و گوشهای از فعالیتهایش؛ اشاره داشتیم به فعالیتها و توجه وی به موسیقی سایر مناطق و جمعآوری بعضی از لحنهای مورداستفاده در این مناطق و وارد کردن آنها به اندک مقامات موسیقی دستگاهی ایران، همچون انگارهی دیلمان؛ و گفتیم این لحن، زیبایی و دلنشینی ویژهای دارد و در ضمن اساس و ساختار دقیق و محکم در روند آن مشهود است. سپس صبا بنا به سلیقهی شخصی خود در مقطعی این لحن را با سه بیت از استاد سخن، سعدی، پیوند میدهد که زیبایی آن دوصد چندان میگردد؛ و چنان اثرگذار و جاودانه جلوه میکند که «محمود کریمی»، که جایگاه والایی در بین ردیفدانان دارد، این قطعه را در ردیف روایتی خود و در بخش مقام دشتی جای میاندازد و از سوی دگر روحالله خالقی و غلامحسین بنان اجرای فراموشنشدنیای از این قطعه به یادگار میگذارند.
حال اگر بخواهیم چندی از آثار جاودان او را نام ببریم، میتوان اشارهای کنیم به دورههای آموزش ویلن، سنتور، سهتار و خلق قطعات زیبا و دلنشین و نیز پُرکار و پُرتکنیکی برای ساز ویلن، از جمله:
قطعهی بهیادماندنی «به یاد گذشته» که در مقام دشتی است. این قطعه، همراه دو قطعهی دیگر با نامهای «در قفس» و «زرد ملیجه» همانند یک سوئیت سهقسمتی در این مقام محسوب میگردد.
در این وادی از اتود دشتی وی هم میتوان نام برد که ضمن کوتاهی، دارای تکنیک درخور اتود هم هست.
این اثر دوبار برای سنتور و ویولن در قالب دونوازی تنظیم گردیده است؛ بار اول توسط استاد عالیقدر هنرستان موسیقی ملی و هنرستان عالی موسیقی و سایر مجامع آموزشی، مصطفی کمال پورتراب (۱۳۴۴)، و بار دوم توسط نگارنده در غربت و دور از حال و هوای وطن (۱۳۷۴/۱۹۹۵).
نمونهی بسیار خوب و جذاب دیگری از این ابرمرد، قطعهی «بزندان شوشتری» است که چندی پس از خلق، جزو رپرتوار ساز ویلن در هنرستان موسیقی ملی محسوب شد.
این قطعه با شش جملهی زیبا، به راستی حرفی برای گفتن دارد در وادی شوشتری تا بلندای اوج (فضای دستگاه همایون) پرسه میزند.
با نگاهی دقیق و از سر جداسنجی (آنالیز) به این قطعه پی خواهیم برد که الهامگر مرد باسلیقهی موسیقی ایران در خلق این اثر، چهار لحن متفاوت است که اولی تحت عنوان ضربی شوشتری دومی و سومین لحن، در مقام ابوعطا و به ترتیب چهارمضراب ابوعطا و سه مضراب ابوعطا، و چهارمین لحن؛ سه مضراب زابل در دستگاه سهگاه از ردیف دورههای سنتور وی میباشد.
جالب اینکه قریب به یقین، منبع الهام و بهرهگیری از لحنهای مذکور که سبب شکلگیری قطعهی «بزندان شوشتری» شده است، تنها چند موتیف بوده است.
این اثربعدها یکبار بهطور مبسوط و به همراه مقدمهای جداگانه و جملههای رابطگونهی بسیار معقول که حس خویشاوندی اثر در آنها کاملاً مشهود است، برای سنتور سلو (تکنواز) توسط استاد محمد حیدری، و بار دیگر برای ویولن به همراهی ارکستر ملی توسط حسین دهلوی، از بنیانگذاران موسیقی نوین ایران و یکی از پر دغدغه ترین مسئولان موسیقایی در چند دهۀ اخیر، و بار سوم برای سنتور و ارکستر توسط مهرداد دلنوازی، از هنرآموختگان هنرستان موسیقی ملی، تنظیم شده است. سایر آثار وی که در فرمهای مختلف موسیقی ایران برای ساز ویلن خلق شده است، در کتاب دورهی سوم ویولن به چاپ رسیده که بسیار شایانتوجه هستند.
حال خوب است که اثرگذاری و اعمال سلیقهی او را روی انگارههای موسیقی دستگاهی محک بزنیم.
در این وادی به انگارهی مثنوی میپردازیم. همانطور که از نام این لحن برمیآید، تداعیگر یکی از اوزان شعری ما در ادبیات این مرز و بوم است.
ناخودآگاه هر فرد باریکاندیش و آشنا با مسائل فرهنگی و ادبی و نیز هنری، و حتی افراد متوسط جامعه، پس از شنیدن نام مثنوی، مولوی را به خاطر میآورند. این دو نام پنداری عجین شدهاند و بلافاصله پس از تبادر به ذهن، این بیت به تصویر کشیده و به زبان رانده میشود:
بشنو از نی چون حکایت میکند وز جداییها شکایت میکند
توجه داشته باشیم در ردیف میرزا عبدالله، با شگفتی فراوان، در هیچ کدام از مقامات موسیقی، انگارهای تحت عنوان مثنوی روایت نشده است!
پرسشبرانگیز است که آیا در خانوادهی سنّتگرای استادان موسیقی ما و نزد کسانی چون علیاکبر فراهانی، آقا غلامحسین، آقا حسینقلی و میرزا عبدالله، این انگاره محلی از اعراب نداشته است؟!
چرا جای این انگارهی پُرمحتوا، زیبا و دلنشین و آغشته به کلام ادیبان، تحت عنوان مثنوی، خالی بوده است؟ چگونه و چه وقت و توسط کدامین فرد زیبااندیشی، انگارهی مثنوی پا به وادی موسیقی دستگاهی ایران گذاشته است؟
از سوی دیگر اشاره شد که صبا، یازده سال از مکتب میرزا عبدالله سود جسته است. حال با توجه به مشاهدات تاریخی و موارد مکتوب شده که به ما وارثان این گنج سوخته نشان میدهد، آیا میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این بار هم فرد باذوق و باریکاندیشی که به این مقوله و خلق و تجسم آن در مقامهای دوازدهگانه پرداخته است، کسی نیست مگر ابوالحسن صبا؛ و اگر نبوده، بهراستی چه کسی میتواند باشد؟
حکایت شده است درویشی به رأی «سعدی» به راه بادیه میرفت که در حد وسع بپوید و بکوشد. درویش از معبری میگذشت و مثنوی میخواند. از سر اتفاق صبا میشنود و بر طبق سلوک همیشگی و به سبب توجه و تشنگی خود به لحنهای تازه و نوظهور از پی درویش به راه میافتد و او را سایه به سایه دنبال میکند و گوش فرا میدهد.
از حافظه کمک میگیرد و یحتمل مطالبی را یاداشت میکند و برمیگردد. حاصل این توجه و تتبع، ورود مثنوی به مقام افشاری است.
بعد از مثنوی، بنگریم به اعمال سلیقهی وی روی انگارهی منصوری در دستگاه چهارگاه. در دورههای ردیف سنتور صبا و در خاتمهی انگارهی منصوری، نیمجملهای شامل سه بخش از جایگاه منصوری که در بلندای چهارگاه قرار دارد به حالت فروشو به شاهد حصار میرسد و پس از آن انگارهای فرودگونه و آن هم طی سه بخش راه را ادامه میدهد و به شاهد چهارگاه تکیه میزند. این لحن فرودگونه حال و هوای ویژهای دارد و با روند خود، حُزن منصوری را دوصد چندان میکند. خوب است بدانیم که روند و ترکیب این فرودگونه در هیچکدام از چهار ردیف مطرح دیگر، عرضه نشده و شبیه هم ندارد.
از این قبیل دخل و تصرفهای زیبا و منطقی و نیز قابلدفاع در کارهای صبا زیاد است. نگارنده به سبب بازنگری و بازنویسی، ویرایش و تدوین، تجزیه و تحلیل ردیفهای صبا و نکتههای وارده و تطبیق با چهار ردیف مطرح که در پنج جلد و تحت عنوان سنتور به گویش صبا پیشبینی و نگارش شده است، بارها مشاهده نمودهام که در این مقطع، بازگویی و بررسی یک به یک آنها از حوصلهی این مقال خارج است.
در پایان خوب است یادآور شوم که تمام آثار و مواردی که مُلهم از موسیقی دستگاهی و موسیقی محلی ایران تا این مقطع و در چهارچوب امر خلاقیت شکل گرفته و نیز با توجه به کارهای فراوان و نغزی که در این زمینه به ویژه از زمان «غلامحسین درویش – علینقی وزیری» از مکتب آقا حسینقلی، «ابوالحسن صبا» از مکتب میرزا عبدالله به بعد شده است، به نظر نگارنده هنوز بهرهی کافی و وافی از گوشهها و زوایای بکر این موسیقی مهجور گرفته نشده و باید باور داشته باشیم، تمامی انگارهها، جملات و بخشهای کوچکتر، حتی فقط یک بُنمایه (موتیف) میتواند دستمایه و الهامبخش کارهای پُربار و عظیمی باشد.
به نظر نگارنده شرط آن دارا بودن استعداد، ذوق، باور و اعتقاد، پُرکاری بدون چشم داشت، همانند ابوالحسن صبا است؛ به مصداق آنکه گفت:
... کاشتند و خوردیم، باید بکاریم تا آیندگان بخورند...
و بدین باور باشیم که قدما و پیشکسوتان با تمامی معضلات و مصائب روزگار خود، بار آوردند، بنابراین باید بار بیاوریم.
اسمعیل تهرانی
آریزونا، ششم ژوئیهی ۲۰۲۱
افزودن دیدگاه جدید