اولین اشاره به اعتدال در سال ۱۴۹۶ در رسالۀ Practica musica توسط نظریه پرداز ایتالیایی فرانچینو گافوری یافت می شود که بیان کرد که اُرگانیست ها، پنجمها را به مقدار ناچیز و نامحسوسی کم میکنند. این عمل به منظور تقسیم کردن ناکوکیِ پنجمین D-A، بین پنجمهای دیگر است؛ به طوری که همه قابل تحمل باشند، اگرچه هیچ کدام کامل نیستند. این اصل بهعنوان اعتدال میانگین، که برای اولین بار در سال ۱۵۲۳ نظاممند شد. تحت این طرح، تمام سومهای بزرگِ گام کامل میشوند (یعنی به نسبت سادۀ ۵:۴ کوک میشوند). این منجر به نقص در کوک فواصل پنجم میشود که به طور مساوی در کل چرخه پخش میگردد. [در این سیستم] به طورخاص، فاصله دو اکتاو و یک سوم بزرگ (فاصلۀ هجدهم) به طور کامل کوک شده، و به چهار فاصلۀ پنجم (C–G–d–a–e′) تقسیم میشود که هر یک دارای نسبت ۴ ریشه مربع ۵:۱ هستند (در مقایسه با ۳: ۲ برای یک پنجم کاملاً کوک شده). این پنجمها به اندارۀ یک چهارم کُما کم هستند، که بسیار کمتر از یک کُمای کامل، ناکوک است: این اختلاف نرخ ضربان ۰.۹ تا ۴ بار در ثانیه را در پنجمها ایجاد میکند، که در محدوده وسعت صوتی یا گاموتِ قرون وسطی قرار میگرفت. [بر این مبنا] همۀ ششمهای بزرگ به یک اندازه تیز هستند. از نظر ملودیکی، گام حاصل از اعتدال میانگین، برگام بطلمیوسی (کوک ژوست) برتری دارد، زیرا همۀ فواصل پرده در آن از نظر اندازه برابر هستند، دقیقاً نصف سوم بزرگِ واقعی یا ۱۹۳ سنت. این ریشۀ نام سیستم است: پردۀ میانگین یا متوسط. نیمتُنهای گام دیاتونیک نسبتاً بزرگ و ۱۱۷ سنت هستند.
اعتدال میانگین، که به طور خاص برای سازهای دارای صفحه کلید طراحی شده بود، تا زمانی که کلیدهای سیاه استفاده شده در یک آهنگ به♭E و♯G نمیرسید، مصالحه قابل قبولی بود. به محض اینکه ♯D و♭E مورد نیاز بود، سیستم سقوط میکرد. صفحه کلید فقط یک کلید برای♭E و♯D ارائه میکرد. این کلید♭E کوک شده بود و هیچ ارجاعی به♯G قبل از آن نداشت. پنجم اِنهارمونیکG ♭E (که در آن♭E برابر با♯D در نظر گرفته میشود) در سیستم اعتدال میانگین تقریباً به مقدار دو کُما ناکوک است. حتی بدتر از پنجم ناکوک سیستم ژوست، و اغلب نام «گرگ» به آن داده میشد [منظور صدایی شبیه زوزۀ گرگ است]. اُرگها گهگاه با کلیدهای مشکی تقسیم شده ساخته میشدند تا♭E و♯D و همچنین♭A و♯G به طور متفاوتی کوک شوند. این راه حل اندکی دامنۀ هارمونیهای قابل استفاده را گسترش داد، اما به زودی به درمان جدی تری نیاز بود. نوازندگان قرن هفدهم با تقسیم کردن ناکوکیِ فاصلۀپنجمِ «گرگ» در میان نغمات مجاور، به همان شیوهای که پیشینیان آنها ناکوکیِ پنجم D-A را منتشر کرده بودند، به طور نامحسوسی از اعتدال میانگین، که در نتیجۀ آن پنجمها به طور نابرابر کوک بودند، به سوی سیستم اعتدال برابر،که در آن همه پنجم ها به یک اندازه کم هستند، متمایل شدند.
در اعتدال برابر، تمام فواصل از واحدهای نیمتُنی تشکیل شدهاند که هر کدام دقیقاً به مقدار یک-دوازدهم اکتاو، یا ۱۰۰ سِنت کوک شدهاند: پنجمها از هفت نیم پرده ساخته شدهاند که در مقایسه با یک پنجم خالص، ۲ سِنت کمتر هستند؛ یک سوم بزرگ، چهار نیم پرده و ۱۴ سِنت زیرتر است؛ یک ششم بزرگ ۹ نیم پرده و ۱۶ سِنت زیرتر است. از آنجا که در اعتدال مساوی، فواصل در تمام بخشهای گام کروماتیک یکسان است، این سیستم تَنها سیستمی است که می تواند طیف گستردهای از هارمونیهای موسیقی قرن ۱۹ و ۲۰ را در خود جای دهد. از نظر ملودیکی، ایدهآلِ نواکهای مساوی را برآورده میکند. بهای این مزیتهای بزرگ، ناپدید شدن کامل فواصل کاملاً کوک شده، به جز اکتاو، است. برای پیانو و هارپسیکورد این به ندرت یک اشکال است: لحن مشخص این سازها، در هر صورت، سرشار از اجزای ناهماهنگ است. در واقع، مشخص شده است که تیونرهای پیانو به طور سیستماتیک اکتاوها و حتی سیمهای هم صدا را خارج از کوک، کوک میکنند. اما در اُرگ، با لحن خالصتر و پایدارترش، مضرّات اعتدال برابر، از نظر بسیاری، از برکات آن بیشتر است. در انگلستان، نوازندگانی مانند ساموئل سباستین وسلی، ارگ نواز و آهنگساز، حتی تا اواسط قرن نوزدهم به مخالفت با آن ادامه دادند.
در سازهای دارای دستان - مانند لوت، گیتار و ویول – دستانها در سراسر دسته امتداد مییابند و در هر نقطه تقسیم بندیهایی با طولهای مساوی روی سیمها با صدای متفاوت ایجاد میکنند. در صورتی که از اعتدال یکسان استفاده نشود، دستاننشانی منجر به اکتاوهای ناکوک و ناهماهنگی در نواختن یک نت واحد بر روی سیمهای مختلف میشود. به همین دلیل اعتدال یکسان حداقل در اوایل قرن شانزدهم در ساخت سازهای دستانبندی شده به کار میرفت.
اغلب گفته شده است که خوانندگان و نوازندگان با سازهایی با کوک سیّال، مانند ویولن و ترومبون، در همراهی با یکدیگر، به طور طبیعی از کوک ژوست استفاده میکنند. شواهد تجربی این نظریه را تایید نمیکند. در چنین شرایطی، نوازندگان تمایل دارند یا با اعتدال مساوی بنوازند، یا احتمالاً، فواصل را به دور از ملایمت کامل تغییر دهند. به احتمال زیاد این نتیجه نسلها شرطیسازی است. علاوه بر این، مشخص شده است که تعداد کمی از نوازندگان میتوانند به صورت ملودیک بین کوک ژوست و اعتدال یکسان تمایز قائل شوند و کسانی که میتوانند این کار را انجام دهند، دومی را ترجیح میدهند.
افزودن دیدگاه جدید